نت های آشفته
باور کن از تلاطم امواج آشفتگی خسته ام ...
آخرهم نفهمیدم چه باید کنم ! اینگونه که دلم تیر میکشد ؛ کبود میشود ؛ تنگ میشود . باید دل عادت کند به همین که مانده است آیا ؟ به همین اندک یاد ؟ به همین ته مانده خاطره ؟ به همین اندک ، به همین ته مانده که دلم کفایت نمی کند ! یا باید همه را پاک کنم ؟ هرچه که مانده ... و به همه چیز پشت پا زنم ؛ برگردم به همان که شاید در دل خواهم . آخر کدامین راه مرا می خواند ! در میان امواج آشفتگی تنها یک چیز را میدانم ... چرخ گردون ؛ سرنوشتی که همه از آن دم میزنند تنها یک وهم ، یک سراب است ! سرنوشت ، قلب من است ! قلب من که نمی داند صبر کند ؛ یا رؤيا ی سرش را فراموش ...؟؟؟ پ نت : ترسم از این است که ؛ من در میان امواج آشفتگی باشم و اما تو ؛ با دگری در ساحل ، شاد و خندان روی ماسه ها قدم زنی ...!!!
نظرات شما عزیزان:
|
About
حکایت من : حکایت کف روی دریاست . هرچقدر میخوام دل بزنم به دریا ، اما بازم محکومم به ساحل نشینی Archivesهفته سوم دی 1398هفته چهارم دی 1394 هفته دوم بهمن 1394 هفته سوم دی 1394 هفته دوم دی 1393 هفته چهارم بهمن 1393 هفته دوم بهمن 1393 هفته دوم بهمن 1393 هفته سوم بهمن 1393 هفته دوم بهمن 1393 هفته اول بهمن 1392 هفته چهارم دی 1392 هفته چهارم بهمن 1392 هفته دوم بهمن 1392 هفته اول بهمن 1392 هفته چهارم دی 1392 هفته سوم دی 1392 هفته دوم دی 1392 هفته چهارم بهمن 1392 هفته سوم بهمن 1392 هفته دوم بهمن 1392 هفته اول بهمن 1392 هفته چهارم دی 1392 هفته سوم دی 1392 هفته دوم دی 1392 AuthorsحروفچینLinksLinkDump
رستگــــاری |